تهران- ایرنا- روزنامه ایران در یادداشتی نوشت: روایت شخصیت قهرمانانی همچون فرماندهان دفاع مقدس بسیار دشوار است، چرا که دلبستگی و احساس دین مردم نسبت به آنان در گرو عهدی است که این مردان با خدای خویش بستهاند و این عهد همچون یک راز در اعماق قلب آنان پنهان خواهد ماند.
در ادامه یادداشت روزنامه ایران به قلم علیرضا بلیغ جامعهشناس در ۲۱ بهمن میخوانیم: اما به هرحال آنچه ما از شخصیت آنها میشناسیم تجلی این عهد در کلام و کنش و منش مردان جنگ ماست و به همین دلیل معتقدم به رغم دشواری این کار باید درباره این اسوهها فیلم ساخت.
اما کسی از عهده ساخت چنین فیلمی برمیآید که علاوه بر شناختش از مدیوم سینما، تعلق خاطری به موضوع داشته باشد و حجازیفر در «موقعیت مهدی» نشان داد پیش از هر چیز بخاطر علاقهاش به مهدی باکری، سراغ این کار آمده است. او در واقع در مورد باکری یک فیلم ساخته بود و بیش از آن که از او یک قدیس بسازد، روایت خویش را از زندگی روزمره و از همان نقاطی که همه ما در طول حیات آن را تجربه میکنیم شروع کرد.
او تلاش کرد چگونگی نحوه مواجهه مهدی با همان روزمرگیها و تصمیمات خاص او را نشان دهد. لذا در همان لحظات از مهدی همان شخصیتی را میسازد که وقتی ما به عکس او در کوی و برزن مینگریم آن را به چشم یک قدیس میبینیم. حجازیفر تلاش کرد با وجود عشقش به مهدی باکری با مطلقانگاریای که -خصوصاً در سینمای کنونی جهان- قهرمان را میسازد فاصله بگیرد و نشان دهد که چگونه مهدی به نحوی واقعی قدم به قدم از ما قبرستاننشینانِ عادات سخیف فاصله میگیرد و میشود قهرمان قصه او. او تلاش کرد تا آنها را که ما در سنت خود اهل فتوت مینامیم در قاب سینما روایت کند.
دیالوگهای فیلم به زبان ترکی، شیرینی قصه را دوچندان و آن را واقعیتر کرده بود و غیرمستقیم، حکایت از این داشت که چگونه در ایران امری ورای زبان، اقوام را گرد هم آورد و در جنگ نیز ما را برای دفاع از این خاک با یکدیگر متحد ساخت؛ امری که زبان فارسی نیز خود در خدمت آن و شاید بقای خویش را مدیون آن است. اما با وجود این و با همه ارادت حجازیفر به باکری که باید آن را ستایش کرد و با اینکه میدانم ایفای نقش او در فیلمهای دفاع مقدس به واسطه عشق او به اسوههای جنگ است اما هنوز برای روایت چنین موقعیتی یک چیز کم دارد و آن تجربه نزدیک آن صحنه است.
میتوان این خلأ را در تصویرسازی برخی وقایع کارزار دید. اما این چیزی از قدر و ارزش او برای ساخت این فیلم کم نمیکند. سینمای ایران از بازیگران و فیلمسازان تا مدیران و سرمایهگذاران با همه زحماتشان هنوز به جنگ و به یک معنا به نسلهای بعد بدهکارند، چرا که همواره قهرمانان، چراغ راه آینده ایران خواهند بود.
شاهد این مدعا همین است که پس از سی و اندی سال از جنگ تعداد فیلمهایی که از سرداران و دلاوران این کارزار بزرگ تاریخی ساخته شده به عدد انگشتان دو دست هم نمیرسد. سینمایی که از فقدان قصه رنج میبرد در متن دوران ۴۰ ساله یک تاریخ پرالتهاب شکل گرفته که انبوهی از قصه و درام را در دل خویش پرورانده است. تشنه است اما گویی چشمه را گم کرده.
این بدان معنا نیست که تمام قصهها را در بحبوحه جنگ و انقلاب یافت بلکه سینمای اجتماعی ما نیز متأثر از این وضع تاریخی قصههای نابی دارد. اما بیش از موضوع مشکل جای دیگری است؛ آنجاست که سینمای انقلاب را در آنچه باید به آن بنگرد جستوجو میکنیم نه آن گونه که باید بنگرد. قصه سرداران تنها موضوع سینمای انقلاب نیست که چه بسا باشند اما همه از عهده روایت آن در سینما برنیایند.
سلوک آنها جهانی را ساخته بود و دیدن آن جهان، چشمی میخواست که اگر آن چشم را داشته باشیم سینمای انقلاب هرچه نظاره کند آن را در آن جهانی مییابد که باکری چند لحظه پیش از شهادتش از آن با احمد کاظمی سخن میگفت. «موقعیت مهدی» تنها موضوعش شخصیت باکری نبود بلکه سعی در آن داشت تا از چشمان او به جهان بنگرد. اگرچه راه طولانی است اما باید تلاش هادی حجازیفر را پاس داشت.
نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است